دیگر زمانی تا تحویل سال نمانده است.
می‌خواهم از تو بنویسم، از آمدنت، از بهاری که با تو برایم معنا پیدا می‌کند.
هوای خانه‌ام انتظار بوی بهار را می‌کشد و  قلب خسته من نیز منتظر بهاری دیگر است.
شکوفه‌های نارنج برای استقبالت از صبح هزار بار خود را در آیینه ی حوض آراسته اند و خورشید، امروز طوری دیگر می‌تابد.
سفره را می‌چینم؛ قرآن، آیینه، دیوان حافظ  و  سین ها را یکی یکی می‌گذارم.
این هم از سیب، ششمین سین.
 



موضوعات مرتبط: حرف های بی بهانه ، ،

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ا 9:57 نويسنده : soheil ا

 

امروز روزِ توست، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا.
بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟

آن زمان که خط خطی های بی‌قراری ام را با مهر و محبّتت پاک می‌کردی و با صبر و بردباری کلمه‌ به کلمه ی زندگی را به من دیکته می‌گفتی خوب به خاطرم مانده است.
و من باز فراموش می‌کردم
محبت تشدید دارد.

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی، بار ها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.
آری، از تو آموختم، حتی در سخت ترین شرایط،
امید را هرگز از یاد نبرم.


موضوعات مرتبط: حرف های بی بهانه ، ،

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ا 9:54 نويسنده : soheil ا


می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمان‌ها که
پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش
مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود


موضوعات مرتبط: حرف های بی بهانه ، ،

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ا 9:51 نويسنده : soheil ا

غزل خدا

چه شبی است!

چه لحظه‌های سبک و مهربان و لطیفی،

گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشسته‌ام.

می‌بارد و می‌بارد و هر لحظه بیش‌تر نیرو می‌گیرد.

 


موضوعات مرتبط: حرف های بی بهانه ، ،

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ا 9:47 نويسنده : soheil ا
صفحه قبل 1 صفحه بعد
Weblog Themes By سایت عاشقانه